دلم یه داستان قدیمی میخواد...

ساخت وبلاگ
چه حس بدی دارم این روزها...

دلم یه داستان زیبا و قدیمی میخواد...

یه کتاب قدیمی مثل امیر ارسلان...

دلم یه آرامش نوستالژیک میخواد...

یه خونه روستایی و کاه گلی  با بوی نمناکی کاه گل

یه والور نفتی که یه کتری روشه و یه قوری روکتری که از زیرش بخار بزور میزنه بیرون...

یه چای دم کشیده و پررنگ توی پیاله چینی...

کنار یه پیرمرد با محاسن سفید و یه پیرزن با صورت چروک و لبان و چشمان مهربون و خندون...

..........

..........‌‌‌‌‌.....

دهکده ایرونی ...
ما را در سایت دهکده ایرونی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bazammano بازدید : 161 تاريخ : پنجشنبه 14 دی 1396 ساعت: 4:31